گفتگو با شيطان
پلیس جهنم

 

 

به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.

پرسیدم: چرا می خندی؟

 
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد

 
پرسیدم: مگر چه كرده ام؟

گفت: مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق

 

 

تو نكرده ام

 
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟!

جواب داد: نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده

 

 

ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.

 
پرسیدم: پس تو چه كاره ای؟

 

 

پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب

 

 

تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز

 

 



نظرات شما عزیزان:

آناهیتا
ساعت9:09---19 فروردين 1390
salam . be veblag ma ham sar bezanid . mamnon.

آناهیتا
ساعت9:08---19 فروردين 1390
وب خیلی خوبی داری. مرسی که لینک کردی ....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, توسط حمیدرضا رضایی |